به نام خدا
در شبان غم تنهایی خویش ، عابد چشم سخنگوی توام.
من در این تاریکی، من در این تیره شب جان فرسا،زائر ظلمت گیسوی توام.
گیسوان تو پریشان تر از اندیشه ی من ، گیسوان تو شب بی پایان.
جنگل عطر آلود .شکل گیسوی تو ، موج دریای خیال.
کاش با زورق اندیشه شبی ،از شط گیسوی مواج تو ، منبوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم.
کاش بر این شط مواج سیاه،همه عمر سفر می کردم.....